نقش گاو در باورها و اساطیر ایرانی
مطالب زیبا و علمی و ایامیدانید هایی که در هیچ وبلاگی پیدانمی شود
تاریخ : دو شنبه 28 ارديبهشت 1394
نویسنده : امیرحسین ناجی

تصاویر-سه-بعدی-گاو-ایران-باستان

نمونه واقعی یا نمادین جانوران در اساطیر ایران باستان آمده است و می‌توان آن را در منابع اوستایی، پهلوی و حتی فارسی دید. در بخشهایی از اوستا از جمله در بخش گاهانی: یسنا ۲۸ بند ۱، ویسنا ۲۹ بند ۱ تا ۱۱، در اوستای متأخر: یشت ۱۳ بندهای ۸۶ و ۸۷، یسنا ۱۳ بند ۷، یسنا ۶ بند ۴، یسنا ۲۶ بندهای ۴و۵، یسنا ۶۸ بند ۲۳، یسنا ۱ بند ۲، یسنا ۳۹ بند ۱، یسنا ۷۰ بند ۲، یشت ۷ (مقدمه)، یشت ۱۴ بند ۵۴، و یسپرد ۲۱ بند ۲ و یشت هفتم و سی روزه دوم بند ۱۲… از گاو سخن رفته است.
«گوشورون۱ به بارگاه آفریدگار روی آورد و خروش برداشت و بنالید که: مرا به چه کار آفریدید؟ کیست آن‌کس که مرا پدید آورد؟ خشم و ستم و سنگدلی و گستاخی و زور مرا به ستوه آورد. ای آفریدگار، مرا جز تو نگهبان دیگری نیست، اینک بهروزی و شادکامی برزیگران را به من ارزانی دار.

 

آن‌گاه آفریدگار چارپایان از «اردیبهشت» (اشی) پرسید: کدامین کس را می‌شناسی که بتواند برای چارپایان جراگاه وکشتزاری سزاوار پدید آورد و از آنان پاسداری کند؟ چه کسی را برای نگاهبانی چارپایان برمی‌گزینی که بتواند دروغ خشم را باز دارد؟

«اردیبهشت»: به آفریدگار پاسخ داد: در جهان برای چارپایان نگاهبان بی‌آزار و آیین‌شناسی نیست. مردمان نمی‌توانند دریابند که ] باید[ با زیردستان رفتاری بسزا کنند. در میان مردمان، نیرومندتر از همه آن است که مرا بخواند و من به یاری او بشتابم…» (سرود ۲۹، بند ۱ تا ۳)
براساس کتابهای دینی پهلوی به ویژه بندهش و نوشته‌های زادسپرم و دادستان دینیک و دینکرد می‌توان این‌گونه برداشت کرد که کیومرث و گاو نخستین به نام اوگدات یا ایوک‌داد e.vak.dad از خاک درست شدند. گاو در ساحل راست رودخانه داییتی da.i.ti یا ویه‌دایت vi.ye.dayt و گیومرث در ساحل چپ آفریده شد. این گاوکه بنابر بیشتر منابع نر بود، تنها مخلوق روی زمین و حیوانی زیبا و نیرومند به شمار می‌رفت. در زادسپرم (فصل دوم بند ۶)۲ و یشت هفتم و سی‌روزه، دوم این گاو را ماده، سپید ونورانی، همچون ماه وصف کرده‌اند. گاو و گیومرث تا سه هزار سال در آرامش بودند. در گزیده‌های زادسپرم، درباره اندرآمدن اهریمن بر آفرینش چنین آمده است: «سپس بر گاو آمد که یکتا آفریده بود، که بالاش به مانند گیومرث بود. بر بار ]= ساحل[ آب ]=رود[ ـ داییتی، میانه زمین ایستاده بود. دوری او از گیومرث برابر بالای خویش بود از بار آب ]= ساحل رود[ داییتی نیز به همان اندازه بود. ماده ]گاوی[ بود سپید و روشن چون ماه. چون پتیاره ]= دشمن، مهاجم و از القاب اهریمن[ برآمد، هرمزد منگ را که بنگ نیز خوانده شود، به خوردن، (به گاو) داد و پیش چشم (وی) بمالید که تا او را از نابودی و بزه ناشادی کم بود. نزار و بیمار شد، به راست سوی افتاد و اندر گشت ]= مرد [».3 میان آثار پهلوی، بندهش شرح و بسط بیشتری درباره‌ روایت آغاز جهان دارد و در فصل سوم، بندهای ۲۶-۱ به سرگذشت گاو و گیومرث پرداخته است. هنریک ساموئل نیبرگ، خاورشناس سوئدی (۱۸۸۹-۱۹۷۴) براساس این بخش در مورد سرنوشت گاو در دوره سه هزارساله سوم چنین گفته است:
«در سه هزار ساله سوم (از سال ۶۰۰۰ تا ۸۹۹۹): اهریمن از بیهوشی دراز مدت خود به هوش می‌آید و با شتاب تمام آغاز دستبرد به جهان روشنایی می‌کند و این جهان روشنایی را از پایین سوراخ می‌کند، در حالی که این جهان درخشان بدون لکه و در خود بسته و به صورت تخم مرغ بسیار بزرگی قرار گرفته است. وی همه جا مرگ و تباهی می‌گستراند. سپاه او همچون مگس برآفرینش پراکنده می‌شود و از این رو همگی زهرآگین می‌گردند. مرگ بر نخستین مرد، گیومرث ونخستین گاو نر چیره می‌‌شود، ولی در حال مرگ تخمهای خود را بیرون ‌می‌ریزد؛ از تخمهای گیومرث، نخستین جفت انسان، مشیگ و مشیانگ و از تخمهای نخستین گاو، چهارپایان پدید می‌آید و به‌زودی زندگی میرا و آمیخته با بدی، جریان می‌یابد.»4
بر پایه نوشته‌های پهلوی می‌توان این گونه نتیجه‌گیری کرد که: هنگامی که دیو بدی به گاو نخستین رسید،‌ گاو برخلاف تلاش اهورامزدا بیمارشد و سرانجام، چشم از جهان فرو بست. روان گاو ]=گوشورون[ ظهور مردی را که حامی حیوانات باشد از اهورامزدا خواستار شد و اهورامزدا فره‌‌وشی زردتشت را بدو نمود. سپس از هر یک از اعضای گاو نخستین پنجاه و پنج نوع غله و دوازده نوع گیاه شفابخش رویید و این رستنی‌ها شکوه خود را از نطفه گاو نخستین گرفت. از این نطفه یک جفت گاو (نر وماده) پدید آمد و به دنبال ‌آنها دویست و هشتاد و دو جفت (بندهش: دویست و هفتاد و دو نوع) از هر یک از حیوانات روی زمین ظاهر شدند.»5 کلمه اوستایی گاو یا گوشورون (روان چهارپایان) صرف‌نظر از نوع آن است و به صورت جنس بر همه چهارپایان مفید اطلاق می‌شود.
او نماینده چهارپایان زمین و وجودی نخستین است، به عنوان یگان جامع وشخصیت آسمانی شده. در عین حال او چارپای زمینی است و هر چه در روی زمین گاو نامیده می‌شود جزئی از اوست. او وجودی نخستینی است که روزگاری درآغاز از سوی خداوند ویژه‌ای به نام گئوش تشن ge.us.tasan یعنی آفریننده گاو پدید آمد.۶ در فرهنگ اساطیر واژه «گاو» بر سر یک دسته از جانوران، از قبیل گاومیش، گاوگوزن، گاوگراز و گاوماهی دیده می‌شود و نشانه آن است که این کلمه در اوستا اسم جنس بوده است. گوسفند هم که امروز به نوع میش، اعم از نر و ماده، اطلاق می‌‌شود در اصل «گیوسپنت»7 ]گاو مقدس[ بوده است و در ایران باستان میان چارپایان از همه مفیدتر تلقی می‌شده است.۸ در جدول سماوی(که در کتاب بندهش آمده است) برجهای آسمانی ذکر شده و نام گاو در آن دیده می‌شود.
در سالنامه‌های زردشتیان روزهای ماه به چهار گروه بخش می‌شوند: «گروه نخستین چنان که می‌بینیم ردیف زردشتی امشه‌سپنته را از گونه تازه دربردارد. گروه دوم مجموعه عنصرهای ایرانی بسیار کهن را در بر دارد که بنا به گفته ‌هردوت موضوع پرستش نخست نزد مرد پارس است، این مجموعه در دین زدشتی هم یافت می‌شود، ولی در آنجا پیوسته با امشه‌سپنته‌ها است، در صورتی که اینجا مستقل و به تنهایی ‌آمده است. تیشتریه ظاهراً نماینده گیاه‌هایی است که پس از باران می‌رویند و «گو» نماینده چارپا است.»9
درباره تقسیم نژادها در شش کشوری که در پیرامون خونیرس هستند، بنابر زادسپرم (فصل ۱۱ بند ۱۰) در زمان فرمانروایی هوشنگ و بنابر بندهش (فصل ۱۷ بندهای ۵ـ۴) در دوران تهمورث از حیوانی به نام گاو نام برده شده است و چنین آمده که در فرمانروایی هوشنگ هنگامی که مردم بر پشت گاو سروو (Sar.u.vo) به کشورهای دیگر می‌رفتند شبی که به ستایش آتش می‌پرداختند آتشدانها که بر سه جا بر پشت گاو نهاده بود در دریا افتاد، جوهر این آتش که (در اصل) یکی و آشکار بود، به سه آتش تقسیم شد. «در فرمانوراویی تهمورث هنگامی که مردم از خونیرس بر پشت گاو سرسوگ Sar.sa.ug به کشورهای دیگر می‌رفتند شبی در میان دریا چنین اتفاق افتاد که باد بر آتشدانی که در آن آتشی بود و در سه جابر پشت گاو نهاده بود، کوفت و آتشدانها را با آتشها به دریا انداخت و این سه آتش چون سه جان (دوباره) به‌جایی که در آن آتش بر پشت گاو بود برآمدند تا همه جا روشن شد و آن مردمان راه خود را از میان دریا ادامه دادند.۱۰
بهتر است در این بخش از جوهر تن زرتشت یاد کنیم که در زندگی اساطیری او پیش آمده است و نقش گاو را در شکل‌گیری جوهر تن زرتشت ببینیم. «جوهر تن او را اورمزد از نزد خویش به سوی باد و از باد به سوی ابر به حرکت درآورد و به صورت آب، قطره قطره، بر زمین فرو فرستاد. در پی آن، گوناگون گیاهان، از زمین روییدند، پوروشسب شش گاو سفید زرد گوش را به سوی آن گیاهان روانه کرد. دو گاوی که هنوز نزاییده بودند، به گونه‌ای معجزه آمیز شیردار شدند. بدین گونه جوهر تن زردشت که در آن گیاهان بود با شیر آن گاوان آمیخته گشت. دوغدو به خواست پوروشسب، دیگ چهارگوشی را برگرفت و شیرگاوان را در آن دوشید و آن را به ستون بزرگی آویخت. جوهر تن زردشت در آن شیر بود. در این هنگام، دیوان که خطر را احساس کرده بودند، گرد هم آمدند و سردسته دیوان به آنان خبر داد که زردشت به وجود می‌آید و پرسید که کدام‌یک از آنان می‌پذیرد که زردشت را که هنوز به صورت انسان واقعی درنیامده است، نابود کند. دیوی به نام چشمگ که مسبب زلزله و گردباد است پذیرفت که او را از میان بردارد. شهر و ده را ویران کرد، درختان را در هم شکست، اما ایزدان نگذاشتند که ستون بزرگی را که دیگ در آن بود بشکند.
پوروشسب ساقه هومی را که فروهر زردشت در آن بود و آن را بریده و به دوغدو سپرده بود، باز گرفت. آن را کوبید و با آن شیر گاو که جوهر تن زردشت در آن بود آمیخت و بدین گونه فروهر و جوهر تن زردشت با هم یکی شدند. پوروشسب و دوغدو این شیر آمیخته به هوم را نوشیدند. در اینجا بود که فره که در تن دوغدو بود با فروهر و گوهر تن زردشت یکجا به هم پیوستند و از هم‌آغوشی آنان که برخلاف مخالفت دیوان انجام گرفت نطفه زردشت در زهدان مادر بسته شد. دیوان که از این کار ناخشنود بودند، بر آن شدند که او را در شکم مادر نابود کنند. دوغدو را به تب تند و درد آزار دهنده‌ای دچار کردند. دوغدو خواست پیش پزشکان جادوگر ده برود، اما ایزدان او را از این کار بازداشتند و بدو توصیه کردند تا دست برشوید و هیزم برگیرد و روغن گاو و بوی خوش بر آتش بنهد و روغن را بر شکم بمالد و بر آن بوی خوش بسوزاند و در بستر بیارمد تا او و فرزندش از بیماری رهایی یابند.»11
گاو و مهرپرستان
مهر یا میترا۱۲ از ایزدان بزرگی است که میان آریاییان هند و ایرانی سابقه دیرینه و کهن دارد. در سروده‌های «ودایی» نام میترا چندین بار آمده است. در لوحه‌های گلی بغازکوی از چهار خدا به نامهای «وارونا، ایندرا، میترا وناساتیا» نام برده شده است که هر یک از آنان، در زیستگاه اولیه آریاها مورد پرستش بوده‌اند. پس از انشعاب، هر دسته از این اقوام، یکی از خدایان را گرامی ‌داشتند.
در گاتاها که قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین بخش اوستاست کلمه میتره یک بار، نه به معنی فرشته، بلکه به معنی وظیفه مذهبی و تکلیفی دینی آمده است.
فرگرد چهارم، «وندیداد» که به تفصیل از معاهده بستن، پایدار ماندن، شکستن پیمان، گناه، سزای پیمان شکستن، اقسام معاهدات و شروط آنها سخن می‌دارد و پشت دهم ویژه مهر یا میتراست.
میترا که یکی از خدایان اولیه آریایی است، خدای روشنایی و حافظ نظم جهان و مدافع حق و حقیقت و تضمین کننده معاهدات و سوگندهاست.
پیروان میترا بزرگ‌ترین مخالفان دین زرتشت به شمار می‌رفتند و زرتشت میترا را از صف خدایان فروکشید و هم ردیف فرشتگان (که مخلوق اهورامزدا هستند) نهاد. میترا در اوستای متأخر فرشته بیداری، عهد و میثاق، راستی و دلیری و راهنمای آدمیان در تاریکی و یاری‌کننده کسانی است که حقشان پایمال شده و کیفررسان پیمان‌شکنان است و در ادبیات پهلوی آمده «سروش و مهرورشن بر سر پل چینوت (چینود)۱۳ به انتظار روان مردگان ایستاده‌اند تا اعمالشان را روی ترازویی که اشتباه نمی‌کند وزن کنند، سپس روان از پل عبور می‌کند.
در روایات اساطیری پیروان آیین مهر (میتراپرستان) چنین آمده است که: مهر در شب یلدا در یک غار از برخورد دو سنگ آذرین سخت زاده شده و پس از تولد، چوپانان به پرستش او پرداختند. آنگاه «اورمزد» با صدای خورشید و به وسیله کلاغی به میترا پیام داد که گاوی را هلاک کند و با آنکه مهر در باطن خود از این کار ناراحت وناراضی بود، به تعقیب گاو پرداخت و پوزه گاو را به دست گرفت و او را به غاری برد و با ضربت دشنه‌ای، خونش را ریخت. بی‌درنگ از بدن گاو خوشه‌های گندم و درخت تاک و دیگر رستنیها رویید و در پی آن عقرب، مورچه و ماری خود را به گاو رساندند تا از خونش بیاشامند (این موجودات در اوستا جزء خرفستران به حساب می‌آیند و کشتن آنها ثواب دارد). بعد از کشتن گاو، روح او به آسمان رفت و در زمین، زندگی تازه‌ای آغاز شد. مهر از آسمان گله‌ها را پاسبانی می‌کند.
همچنین مهریان، اعتقاد دارند که مهر جهان را بار دیگر زندگی و حیات می‌بخشد و او نجات دهنده‌ای است که نیک‌بختی و سعادت معنوی را به ارمغان می‌آورد، از حق و حقیقت و راستی نگاهبانی می‌کند، سوار کار و تیرانداز ماهری است در نبرد میان خیر وشر، زشتی و زیبایی، پیروزی با او است. مهر پادشاه است که میان ستارگان جای دارد و شکوه و بزرگی را به پادشاهان روی زمین عطا می‌کند. او زاینده روشنایی و لقبش شکست‌ناپذیر است. از معجزات او یکی فوران آب از دل سنگهای سخت (به خصوص زمانی که آبها نقصان می‌پذیرند) و دیگر، شکار برای سیر کردن گرسنگان است. «معتقدین مهر می‌گویند، «مهر» در هر دو جهان به پیروان خود محبت خواهد کرد».14
در آیین میتراییسم، به خصوص در زیستگاه اولیه آریاییها، قربانی کردن گاو برترین بخش و مهم‌ترین کار میتراست. بزرگ خانه، بزرگ طایفه یا بزرگ قبیله، قربانهای خود را به او پیشکش می‌کند. او توجه به روان گاو ندارد، خون او را می‌پذیرد، ستون مهره‌های پشت او را می‌شکند تن او را خرد می‌کند، اندامهای او را بند از بند جدا می‌کند، گوشهای او را می‌برد، چشمانش را برون می‌آورد۱۵» تا با این کار به زمین برکت و نیروی آسمانی بدهد.
جشنهای آیینی که همراه با نوشیدن نوشابه سکرآور است، بعدها از سوی زرتشت زشت شمرده، بر ضد آن پیکار می‌شود و درگیری دو آیین از اینجا سرچشمه می‌گیرد. در گاثاها به خصوص قطعه ۲۹ یسنا که یک سرود قدیم گاهانی است، روان گاو در پیشگاه آفریدگار گاو (اهورامزدا) می‌نالد و از رفتار بدی که توسط بیابانگردان (قبایل چادر نشین) متحمل می‌شود شکایت و درخواست دادگاه می‌کند تا چارپا بتواند داد خود را بگیرد، اما چون امکان ‌پذیر نیست حمایت‌کننده‌ای برای چارپایان در خواست می‌کند واین وظیفه به عهده زرتشت گذاشته می‌‌شود.
میتراییسم از طریق ایران و آسیای صغیر، در غرب نفوذ می‌کند. همچنین پس از سقوط هخامنشیان و به علت آشنایی و مراوده کشورهای تابعه، به خصوص با قسمت غرب ایران، میترا در آسیای صغیر، در کاپادوکیه، ارمنستان، و کوماگنه (سمیساط یا ساموساتا شهری بر کران راست فرات در ۴۸ کیلومتری ارفه) نفوذ و اعتبار خاصی می‌یابد، آن اندازه که شاهزادگان این ممالک به افتخار میترا نام خود را میترادات یا مهرداد گذاشتند و اواخر قرن اول میلادی، آیین میتراپرستی در ایتالیا نفوذ یافت. نقشه آثار بناهای میترایی نقوش و تزئینات آن که در نقاط مختلف جهان کشف شده بسیار جالب توجه است و از میان آثار برجسته میترا مراسم قربانی گاو مقدس بیشتر تصویر شده است. البته نقشهای قربانی در معابد مختلف تفاوتهایی دارند.
در یک سوی سکه‌های گوردیانوس سوم امپراتور روم (۲۳۸-۲۴۴ م) صورت میترا در حالی که گاوی را می‌کشد دیده می‌شود.
آثاری از میترا پرستی در کارتاژوـ شمال جزیره بالکان‌ـ بدست آمده است. در بریتانیا به‌خصوص شهر لندن معبدی متعلق به میترا کشف شده است.
براساس آثار باقی مانده از اروپا، این گونه می‌توان گفت که آداب و رسوم میترایی و تشریفات خاص آن در غارهای طبیعی یا مصنوعی (که بر گنبد آن تصویر آسمان نقش شده بود) انجام می‌گرفت. درون غار متکایی قرار داشت و پیروان بر آن زانو می‌زدند. در جلوه‌گاه معبد ظرف آبی برای تطهیر نهاده و در انتهای آن محراب یا تابلویی حجاری شده بود و معمولاً میترا را با کلاه فریژی (فریجی) و در حال ذبح گاو نشان می‌داد. درون معابد، به خصوص در فصل بهار، گاوی قربانی می‌شد.

 

قربانی گاو آیینی در استوره های ایران
در مورد قربانی تعریف های گوناگون شده و در یکی از نمونه‌های آن چنین آمده است: ….

در آیین میترا، قربانی گاو بسیار مورد توجه بوده است. در اعتقادات میتراییسم خون گاو نیروی باروری زمین را به همراه داشت.
از آثار باقی‌مانده از این آیین، به ویژه در اروپا استنباط می‌‌شود که: گاو در علفزار مشغول چراست، میترا از راه می‌رسد، گاو را دستگیر می‌کند و بر دوش می‌گذارد، گاو از دوش میترا به پایین جسته و فرار می‌کند، مهر گاو را دنبال می‌کند و بر پشت گاو می‌جهد، پاهای گاو خسته را به دوش گرفته و گاو را به پشت انداخته می‌کشد و پوزه ی‌ گاو به زمین کشیده می‌شود. او گاو را کشان کشان به سوی غار می‌برد. در برخی پیکره ها میترا سوار بر گاو می‌شود و شاخ های او را در دست می‌گیرد و پیروزمندانه می‌راند. گاه میترا را نشسته بر گرده ی گاو با دشنه‌ای که در کتف گاو فرو برده است، نشان داده‌اند. با کشته شدن گاو، دگرگونی اسرارآمیزی در جهان پدیدار شد. از مغز تیره ی پشت گاو نر، گندم و از خون گاو، بوته ی مو و از بدن گاو، همه ی سبزی ها و گیاهان سودمند دارویی رویید. از نطفه ی گاو (که ماه آن را پذیرفته و پالوده بود) انواع حیوانات مفید پدید آمد. بدین ترتیب قربانی کننده (میترا) با اجرای قربانی باعث یک زندگی تازه و غنی شد، سپس سوار ارابه ی زرین (که چهار اسب سفید آن را می‌کشند) شد و به آسمان بالا رفت و در آسمان تاخت و زمین را نگریست.
غیر از باروری و رویش زمین، تقدیم فدیه و قربانی در ایران باستان به منظور و خواست های گوناگونی معمول بوده است یکی از علت های قربانی (که اغلب بزرگان و شاهان برای رسیدن به قدرت و پیروزی بر دشمنان و کام روایی در آرزوهایشان آن را انجام می‌دادند) عمل به یشت پنجم موسوم به آبان یشت، یکی از بلندترین و قدیمی‌ترین یشت ها و مربوط به آناهیتا (آناهید ـ ناهید) بود.
هوشنگ پیشدادی نخستین پادشاهی است که در آبان یشت، کرده ی ۶، بندِ ۱۲، از او یاد شده است. «وی در بالای کوه هرا، صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند برای اردویسور – آناهد قربانی کرد، تا وی را بزرگ‌ترین شهریار روی زمین گرداند و بر دیوها و مردمان و پری ها و کاوی ها و کرپان ها و دیوهای مازندران و دروغ‌پرستان ورنه (دیلم و گیلان) دست یابد و همه را شکست دهد و اردویسور آناهتا، خواهش هوشنگ را اجابت کرد و او را کامروا ساخت.»
در کرده ی ۲، بندِ ۷ آبان یشت درباره ی «جمشید» آمده است: «برای ناهد، صدها اسب و ده‌هزار گوسفند قربانی و از او تمنا می‌کند که وی را در همه ی ممالک، بزرگ‌ترین شهریار گرداند و وی را بر دیوها، مردمان و جادوان و کاوی ها و کرپان های ستمکار چیره گرداند و از دیوها، ثروت، بهره، فراوانی، رمه، خورسندی و تشخص را دور بدارد و ایزد ناهد دعای وی را اجابت می‌کند.»
شخصیت دیگری که در کرده ی ۸ بند ۲۹ اسمش آمده است «ضحاک» یا اژی‌دهاک است.
«او نیز صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند برای آناهد قربانی کرد و از او خواست که وی را بر هفت کشور چیره کند، اما حاجت او برآورده نشد»
در کرده ی ۹، بندِ ۲۲، درباره ی فریدون آمده:
که برای آناهد صد اسب وهزار گاو و ده هزار گوسفند قربانی می‌کند و از او می‌خواهد که بر اژدهای سه پوزه ظفر یابد و ناهد حاجت او را برآورده کرد.»
همین طور اسامی در آبان یشت ادامه می‌یابد، و سرانجام به کی گشتاسب می‌رسد، او نیز برای ناهد قربانی می‌کند و سرانجام به آرزو و کام یابی می‌رسد.
در روایت های سنتی زرتشتیان که برگرفته از آثار پهلوی، مانند بندهش، دینکرد، گزیده‌های زادسپرم، و دادستان دینیک … است. در مورد فدیه دادن و یا قربانی کردن که به شکلی به گاو مربوط است، شرح تفسیرهایی شده است که در همه ی این ها گاو به دست اهریمن کشته می‌شود، اما کشته شدن او شبیه یک نوع قربانی شدن است. یعنی هنگامی که دیو بدی به گاو نخستین می‌رسد، گاو برخلاف تلاش اهورامزدا، بیمار می‌شود و سرانجام چشم از جهان فرو می‌بندد و از اعضای گاو گیاهان شفابخش و از نطفه ی گاو یک جفت گاو نر و ماده پدید می‌آید و به دنبال آن ها دویست و هشتاد و دو یا دویست و هفتاد و دو جفت از هر یک از حیوانات روی زمین پدیدار می‌‌شوند. کشته شدن گاو در روایت های زرتشتیان شباهت هایی با قربانی گاو در آیین میتراییسم دارد.
به تر است روایت های استوره ای ایران را در مورد مشی و مشیانه (نخستین جفت بشر) یاد کنیم که به ارواح بد شیر گاو فدیه می‌کنند.
«دیوان آنان را بر ستایش ارواح بد اغوا کردند تا از ناخشنودی‌ای که آنان را می‌آزرد، تسکین یابند. مشی شیر گاو را دوشید و کمی از آن را به طرف شمال ریخت. به دنبال آن دیوان باز هم نیرومند‌تر شدند و براثر آن باروری از آنان گرفته شد. امروز در شمال ایران بر زمین ریختن شیر گاو را گناه می‌دانند و عده‌‌ای معتقدند ریخته شدن شیر بر زمین موجب خشک شدن پستان گاو می‌شود. به‌نظر نگارنده چنین اعتقادی ممکن است ریشه در باورهای استوره های ایرانی داشته باشد.




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید برای شما ارزوی موفقیت دارم